موانع خودشناسیموانع خودشناسی به عواملی گفته میشود که انسان را از تجزیه و تحلیل احوال درونی خویش و شناخت واقعیات درونی خویش در راستای خودسازی و زدودن رذائل اخلاقی باز میدارد. ۱ - موانع اصلیدر این راستا یرخی از موانع مهمترین و اصلیترین مانع به حساب میآیند و موانع دیگر زیر مجموعه آنها قرار میگیرند. ۱.۱ - خوشبینی به خویشممکن است در یک نگاه سطحی، انسان به سهولت مساله را برای خود حل شده تلقی کند و خویشتن را از نقصها و ضعفها مبرّا بیابد و بدین وسیله خود را در پیش خود تبرئه کند. امّا روشن است که راه و رسم حقیقت جویی این نیست. کسانی که تا ایناندازه مساله را سهل میشمرند و چنین خوشبینانه به خود مینگرند، هرگز توفیق اصلاح خود و در نتیجه نیل به کمال را نمییابند. کسی که از عیبهای اساسی خود چشمپوشی میکند، خود را انسانی کامل و عاری از عیب و نقص میشناسد، و همین شناخت نادرست از خود، سبب میشود که احساس استغنا و بینیازی بر او چیره شود. بدیهی است که همین احساس بینیازی نسبت به یک اصلاح جدّی و بنیادی، راه را برای هر گونه سازندگی اصولی مسدود میکند. بنابراین، برای حصول موفقیت در خویشتنشناسی، شخص باید ابتدا دامن همّت بر کمر بندد و از روی حقیقت جویی به تجزیه و تحلیل احوال درونی خود بپردازد و از فریب دادن خود به شدّت اجتناب ورزد و بداند که با اغفال خود و دیگران واقعیت عوض نمیشود و کسی از این راه به سعادت و کمال نمیرسد. به عبارت دیگر، در مسیر کمال، راه میان بُر وجود ندارد تا شخص بیآنکه به شناخت و اصلاح خود بپردازد و متحمّل رنجها و سختیهای راه شود، مراحل کمال را یک شبه طی کند و به مقصد موعود برسد، بلکه باید مراحل تزکیه و تکامل را، همچون پلههای نردبان، یکی پس از دیگری طی کند تا به مقصد نهایی رسید. کسانی که بعد از مدتها گام زدن در مسیر کمال، سرانجام در مراحل حساس راه، غافلگیر و به کلی از مسیر خارج شدهاند اغلب کسانی هستند که ناخالصیهای اولیه را همچون آتش زیر خاکستر با خود همراه دارند و به صورت جدّی فکری به حال آنها نکردهاند. اینان از تزکیه تنها به موارد سطحی و محدود اکتفا نمودهاند و به جای پرداختن به تزکیه حقیقی ـکه مشتمل بر یک خانهتکانی عمیق درونی است ـ به تزکیه اسمی و تقوای ظاهری که ورد زبان ظاهربینان و دون همّتان است، بسنده کردهاند و لذا در مراحل حساس قادر به نگهداری کمالات و معنویات به دست آمده، نبودهاند. ۱.۲ - تبرئه خویشتنمتاسفانه در شرایط عادی، انسان از شناخت و قبول عیبهای خویش سرباز میزند. گرچه در مقام لفظ، همگان ادّعای پذیرفتن ضعفهای خود را دارند، امّا شواهد بیشماری موجود در زندگی روزمره انسانها نشان میهد که بسیار نادرند افرادی که صادقانه و مشتاقانه به دنبال شناخت عیبهای خود باشند، بلکه اغلب هر کس عیبهای خود را توجیه میکند و به صراحت یا تلویح خود را از نقص یا عیب مبرّا میداند و با این توجیه، راه درک واقعیت را بر روی خود مسدود میکند و در همان اولین قدم، باب هر گونه اصلاح جدّی را میبندد. لذا اگر بگوییم کار اصلاح، اغلب در همان قدم اوّل با شکست مواجه میشود، گزاف نگفتهایم. اغلب اظهار میشود که خویشتنشناسی کار سخت و دشواری است و از عهده هر کس بر نمیآید. امّا حقیقت غیر از این است. مهمترین عاملی که بسیاری از افراد را در این زمینه با شکست مواجه میگرداند دشواری خویشتنشناسی نیست بلکه وحشتی است که هر کس از آشنایی با نقصهای خود دارد. آنچه مسلم است، این است که هر کس به طور قطع میتواند خود را بشناسد و بر صفات و خصوصیات خود آگاه شود. اشکال اساسی در این خصوص نداشتن عزم راسخ برای آشنایی با نقصهای خویشتن است. ۲ - بیان تفصیلی موانعموانعی که بر سر راه خویشتنشناسی اخلاقی وجود دارد و انسان را از شناخت واقعیات درونی خویش باز میدارد، عوامل چندی است که در زیر به اهمّ آنها اشاره مینماییم: ۲.۱ - خودپسندییکی از مهمترین عواملی که انسان را از شناخت واقعی خویش باز میدارد خودپسندی است. انسان بر اساس خودخواهی، خویشتن و آنچه را که متعلق به خویشتن است، میپسندد و به این سهولت حاضر نمیشود نقص و عیبی را در این زمینه بپذیرد. خودپسندی از بدترین مظاهر خودخواهی و از مضرّترین عوامل حیات دنیوی و اخروی انسان است. امام باقر (علیهالسّلام) میفرمایند: سه چیز پشت انسان را میشکند: کسی که عمل خیر خود را زیاد بشمارد؛ گناه خود را فراموش کند؛ و گرفتار خودپسندی شود. ۲.۲ - حجابهاانسان به تدریج نسبت به آنچه دارد انس میگیرد. همین انس و عادت به آن چیز، ضخیمترین حجابی است که نمیگذارد آدمی حقیقت آن را به درستی بشناسد. این مطلب در مورد افکار، عقاید، صفات و حالات نیز صادق است. ۲.۳ - فقدان شخصیتمعمولاً کسی که از داشتن شخصیت حقیقی محروم است، در نظر خود شخصیت کاذبی برای خویش میسازد که گاهی با حقیقت، فرسنگها فاصله دارد، یعنی خود را صاحب قدر، بها، شان، منزلت و کمالی میبیند که چه بسا جز در خیال او وجود نداشته باشد. در این حال، اگر کسی نقصهای او را یادآوری کرد یا او خود آنها را دید و پذیرفت، قدر و بهای کاذبی که برای خود قایل بود و دل خود را به آن خوش کرده بود از دست او بیرون میرود و تحمل این امر برای کسی که از داشتن شخصیت حقیقی محروم است، بسی مشکل است. بنابراین هرگاه عیبهای او از پرده برون افتد، با لطایف الحیل مساله را حتی برای خود نیز توجیه میکند تا مبادا پذیرش این نقصها شخیت کاذبی را که برای خود ساخته است، درهم شکند و آرامش سطحی موجود را از دست او بستاند. ۲.۴ - فقدان دلواپسیمتاسفانه اکثر مردم در شرایط عادی، دغدغهای نسبت به نقص و کمال خود ندارند و نیازی به شناخت و اصلاح خود احساس نمیکنند. حساسیت در برابر نقص، تا زمانی در انسان وجود دارد که روح، هشیاری و بیداری خود را از دست نداده باشد اگر نه، هراندازه که روح انسان با خو گرفتن به نقصها و آلودگیها، هشیاری طبیعی خود را از دست دهد، از حساسیت او در برابر نقص و کمال کاسته میگردد. جهل و بیخبری، رفاهزدگی، مقامات دنیوی، علم ظاهری و عواملی از این قبیل اغلب در پیدایش و تشدید این غفلت مؤثرند. ۲.۵ - بیحوصلگیعامل دیگری که سبب میشود انسان از نقایص خود غفلت کند و آمادگی چندانی به شناخت و قبول آنها از خود نشان ندهد، این است که اگهی بر عیوب، به دنبال خود، نیاز به زحمت و تلاش دارد تا انسان خود را اصلاح کند و گریبان نفس خود را از دست این نقصها به در آورد. تزکیه و تهذیب بدون تحمل رنج و زحمت، امکان پذیر نیست و نمیتوان بدون مدتها مبارزه پیگیر از روی ایمان و اعتقاد، به چنان خودسازی نایل آمد بنابراین کسی حوصله که تحمل این زحمت را ندارد، در اصل آنرا جدّی نمیشمرد و سعی میکند خود را از توجّه به نقصهای خویش بازدارد. ۲.۶ - غرور و تکبرکسی که از احوال درونی و صفات و امیال ناموزون خود بیخبر است، هیچ کس را کاملتر از خود نمیشناسد و راهنماییهای صادقانه کسی را در حق خود نمیپذیرد و در نتیجه همواره دستخوش غرور و تکبّر است. حال آنکه انسان هر چه بهتر و کاملتر خود را بشناسد و بر ضعفها و نقصهای خود واقف شود، همین وقوف بر عیبها، او را خاضعتر و افتادهتر میکند و آن سدّ عظیم خودبینی و خودپسندی را در هم میشکند و نوعی خضوع طبیعی به دنبال میآورد. (یکی از تفاوتهای انسانهای کامل و ناقص در این است که شخص ناقص و بیخبر، همواره امتیازات خود را میبیند و از مشاهده عیوب و نقصهای خود غفلت میکند لذا مغرور و خودپسند است. امّا انسانهای تربیت یافته که مراحلی از کمال معنوی را پشتسَر نهادهاند، همواره عیوب خود را در نظر آورده، امتیازات خود را فراموش میکنند و در نتیجه دستخوش غرور و خودبینی نمیشوند.) حال با توجه به اینکه خودپسندی و رضایت از خود از زشتترین امور و از موانع اساسی راه تکامل است، میتوان به اهمیت شناخت نقصهای خود پی برد. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرمایند: شَرُّ الاُْمُورِ الرِّضا عَنِ النًّفْسِ. بدترین کارها خشنودی از خود است. ۲.۷ - نومیدیمشکل دیگری که اغلب در این خصوص به چشم میخورد این است که بر خلاف اکثریتی که توجهی به نقایص خود ندارند، عدّهای از روی علاقه و ایمان به دنبال ضعفهای خویش میروند، بعد از آشنا شدن با انواع نقصهای روحی و اخلاقی در خود، چون بعد از مدتی مراقبت، احساس موفقیت کامل در ترک این صفات منفی نمیکنند، به تصور اینکه دیگر در امر خودسازی با شکست مواجه شدهاند، دست از خود شسته، نومید و مایوس از ادامه مسیر، باز میمانند. این یاس روز به روز از قدرت روحی آنان کاسته، آنها را در مسیر سازندگی و تربیت به شکست سوق میدهد. بنابراین میتوان گفت یکی از دامهای مهم شیطانی همین یاس و ناامیدی است. آنچه ابتدا باید به آن توجه داشت این است که اگر کسی به راستی از درک عیوب خود ناراحت شود و قلباً علاقهمند به ترک آنها باشد، همین تاثر قلبی همراه با تصمیم بر ترک آنها، خود به خود در تضعیف آن صفات منشا اثر واقع شود، ولی نباید پنداشت که این صفات رذیله را میتوان در مدّت زمان کوتاه و با تلاش اندک از بین برد، زیرا اگر چنین بود مبارزه با نفس را جهاد اکبر نمینامیدند. ۲.۸ - مقایسههای ناروااز آنچه گفتیم میتوان به یک نکته مهم دیگر نیز دست یافت و آن اینکه شخص نباید خود را با دیگران مقایسه کند و موفقیت دیگران و عدم موفقیت زودرس خود را، بهانه یاس و ناامیدی قرار دهد. اصولاً باید توّجه داشت، شرایطی که افراد مختلف در آن قرار گرفتهاند یکسان و برابر نیستند تا نتا یج بدست آمده در همه آنها یکسان باشد. هر کس در تحت شرایط درونی و بیرونی خاص خود قرار دارد و مسئولیت او نیز متناسب با آن شرایط و امکانات است. آنچه برای مؤمن واقعی اهمیت دارد و همواره باید به آن توّجه داشته باشد این است که شرایط و موقعیت و امکانات خود را از نظر درونی و بیرونی کاملاً بسنجد و مسئولیتهایی را که بر اساس آن بر عهده او قرار میگیرد، به دقت به جای آورد. البته مطالعه در احوال دیگران و درک و دریافت عوامل موفقیت یا شکست آنها و درس گرفتن از این عوامل، کشف و شناخت نقاط ضعف و قوّت خویش از این راه، نه تنها مانعی ندارد بلکه لازم هم هست ولی این امر به معنای مقایسه خود با دیگران ـ به معنایی که در بالا گفته شد ـ نیست. ۳ - پانویس
۴ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله « موانع خودشناسی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۲. |